امربه معروف ونهي از منكر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

امام خامنه ای

04 مرداد 1396 توسط كريمي

 پاسخ به سؤالات شرعی مخاطبان درباره احکام امر به معروف و نهی از منکر

مطابق با فتاوای آیت‌الله العظمی خامنه‌ای؛ توسط حجت‌الاسلام‌والمسلمین فلاح‌زاده


امام حسین قیام کرد تا آن واجب بزرگی را که عبارت از تجدید بنای نظام و جامعه اسلامی، یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامی است، انجام دهد. این از طریق قیام و از طریق امر به معروف و نهی از منکر است. رهبر انقلاب ۱۳۷۴/۰۳/۱۹
پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (KHAMENEI.IR) همزمان با ایام محرم و صفر طی فراخوانی اعلام کرد به پرسش‌های شرعی مخاطبان که مربوط به احکام امر به معروف و نهی از منکر است، پاسخ می‌دهد.
حجت‌الاسلام والمسلمین فلاح‌زاده -عضو دفتر استفتائات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای و رئیس مرکز موضوع‌شناسی احکام فقهی- به پرتکرارترین سؤالات مطابق با فتاوای حضرت‌ آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای پاسخ داده‌اند که در ادامه متن و فیلم پاسخ‌ ایشان به این سؤالات ارائه می‌شود:
 

فهرست اجمالی:
معنای امر به معروف و نهی از منکر چیست؟
آیا امر به معروف و نهی از منکر والدین و بزرگترها صحیح است؟
آیا یک پسر جوان می‌تواند یک زن جوان را امر به معروف و نهی از منکر کند؟
آیا امر به معروف و نهی از منکر باید در ملأ عام باشد یا در خفا؟
در مسئله‌ی برهنه شدن در عزاداری، آیا امر به معروف و نهی از منکر واجب است؟
وجوب امر به معروف و نهی از منکر نسبت به واجبات دیگر چگونه است؟
اگر امر به معروف زبانی جواب ندهد و برخی از نیروهای انتظامی هم کوتاهی کنند، تکلیف چیست؟
اگر فرزندان مطیع والدین نباشند، والدین تا چه مرحله‌ای می‌توانند امر و نهی کنند؟
کسی که بداخلاق است و نمی‌تواند درست امر به معروف کند، آیا بر او این امر واجب است؟
آیا فراگیری یک گناه مثل بدحجابی یا اصلاح صورت، امر به معروف را در آن مورد ساقط می‌کند؟
دفعات امر به معروف در یک مورد مشخص تا چند مرتبه باید باشد؟
اگر شخصی مبتلا به گناهی باشد، آیا می‌تواند در آن مورد نهی از منکر کند؟
محدوده‌ی امر به معروف چیست و آیا در مستحبات نیز هست؟
اگر آمر به معروف بداند مورد تمسخر واقع می‌شود تکلیف چیست؟
با توجه به مقدمات امر به معروف و اینکه عامه‌ی مردم توان آن را ندارند آیا باز واجب است؟
با توجه به اینکه اگر امر به معروف ضرر جانی داشته باشد واجب نیست، پس حرکت امام حسین علیه‌السلام چگونه تفسیر می‌شود؟
آیا مطالبه‌ی حق توسط دانشجویان از مسئولین، امر به معروف است؟
اگر دختر محجبه‌ای یک دوست بدحجاب دارد و امر به معروف او اثر ندارد، آیا باید با او قطع رابطه کند؟
آیا لحن در امر به معروف باید آمرانه باشد یا می‌تواند از الفاظی مثل لطفاً و خواهش می‌کنم استفاده کرد؟
آیا امر به معروف واجب فوری است؟ اگر به تأخیر افتاد و فرد از دسترس خارج شد، تکلیف چیست؟
آیا می‌شود به جای امر به معروف کار تربیتی کرد؟ کدام مقدم است؟
آیا امر به معروف فردی که در حریم شخصی خود گناه می‌کند واجب است؟
آیا دعوت به تشیع امر به معروف است؟
اگر در محل کار کسی رشوه می‌گیرد، گفتن به مسئولین بالاتر، یک معروف است؟
اگر شک داریم طرف مقابل جاهل به حکم است یا نه تکلیف امر به معروف هست یا خیر؟
میزان تأثیر امر به معروف و نهی از منکر چقدر باید باشد؟
اگر همسر نسبت به نماز کاهل باشد، تکلیف من چیست؟
آیا امر به معروف و نهی از منکر با حالت خودبرتربینی صحیح است؟
اگر بر اثر امر به معروف و نهی از منکر دل کسی بشکند، آیا نهی‌کننده ضامن است؟
آیا در امر به معروف و نهی از منکر، اجازه‌ی شوهر شرط است؟
اگر یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر نباشد، حرام می‌شود یا از وجوب می‌افتد؟


معنای امر به معروف و نهی از منکر چیست؟ شرایط و مراحل آن کدام است؟ و چه روش‌هایی دارد؟

به تعبیر خیلی ساده‌، همه‌ی خوبی‌ها در حوزه‌ی دین، معروف است و تمام زشتی‌ها و بدی‌ها منکر است؛ و در اصطلاح فقهی به مجموعه‌ی واجبات و مستحبات، معروف گفته می‌شود و محرمات و مکروهات، منکر است. اگرچه در مرحله‌ی اول، امر به واجبات و نهی از محرمات و گناهان مطرح است؛ اما امر به مستحبات و نهی از مکروه نیز، مستحب و خوب است.

شرایط امر به معروف و نهی از منکر عبارتند از:
شرط اول: آمر به معروف یا ناهی از منکر باید خود معروف‌ها و منکرها را بشناسد؛ نیاز نیست این شناخت به تفصیل و با جزئیات باشد؛ بلکه باید قبل از امر به معروف و نهی از منکر، اجمالاً بداند کاری که شخص ترک کرده است، واجب و معروف بوده است و در این زمان امر به انجام آن کار، امر به معروف است و واجب و لازم می‌شود؛ یا اینکه بداند کاری  که شخص قصد انجام آن را دارد حرام است تا بتواند او را نهی کند. این شناختن معروف و منکر برای این است که او در زمان امر و نهی دچار اشتباه نشود. گاهی وقت‌ها انسان تصور می‌کند کاری که شخصی انجام می‌دهد حرام است، درصورتی‌که حرام نیست. بنابراین شرط اول، آگاهی اجمالی خود شخص به معروف‌ها و منکرها است. یعنی از نظر دینی باید بداند که چه کارهایی معروف و چه کارهایی منکر است.
 
شرط دوم: احتمال تأثیر در طرف مقابل وجود داشته باشد؛ از نظر احکام دینی فرد آمر یا ناهی باید بداند که امر و نهی‌اش مؤثر است یا لااقل احتمال بدهد که تأثیر می‌گذارد. اما اگر می‌دانیم که امر و نهی ما اثر ندارد یا نمی‌دانیم اثر دارد یا نه، واجب نیست که امر به معروف و نهی از منکر کنیم.
 
شرط سوم: امر و نهی مفسده‌ای نداشته باشد؛ مفسده به این معنا که امر و نهی ضرر جانی، مالی و آبرویی نداشته باشد؛ اگرچه فرموده‌اند که منظور از ضرر مالی در اینجا، ضرر جزئی نیست، بلکه ضرر معتنابه است.
 
شرط چهارم: شخص گناهکار بر استمرار گناه، اصرار و سماجت داشته باشد.

اما مراحل امر به معروف و نهی از منکر:
مرحله‌ی نخست، مرحله‌ی قلبی است؛ یعنی شخص وقتی ببیند افراد دیگر به معروف عمل می‌کنند و  منکر را ترک کرده‌اند خوشحال شود. همچنین  از ترک شدن معروف یا ارتکاب منکر توسط دیگران ناراحت شود.

مرحله‌ی دوم، امر به معروف و نهی از منکر عملی است؛ بخش اول مرحله‌ی عملی، ترک مراوده با گناهکار است. گناهکار یعنی کسی که معروف را ترک می‌کند یا منکر را مرتکب می‌شود. ترک مراوده یعنی شخص با او رفت‌وآمد نداشته باشد و به او احترام نکند. بخش دوم مرحله‌ی عملی، تذکر لسانی است. یعنی شخص با زبان به او بگوید و امر و نهی کند. بخش سوم مرحله‌ی عملی، توسل به زور و قدرت است. یعنی اجبار طرف مقابل به انجام واجب و ترک حرام که این مرحله وظیفه‌ی عمومی نیست. (وظیفه‌ی نیروهای امنیتی است.)

اما درباره‌ی روش‌های امر به معروف و نهی از منکر؛
روش اول عبارت است از ترک مراوده با گناهکار. ترک مراوده یعنی که انسان در رفتارش با افراد گناهکار  غرض دینی داشته باشد و اینکه گاهی وقت‌ها  طوری رفتار کند که فرد گناهکار جذب شود و گناه نکند یا واجب را عمل کند. فرموده‌اند که رفت‌وآمد، احترام، روابط و خرید و فروشتان هدفمند باشد؛ یعنی بین افراد گناهکار و غیرگناهکار فرق بگذارید. تا او ببیند که وقتی مردم با او شریک اقتصادی نمی‌شوند، به او احترام نمی‌کنند، به او پست و مقام نمی‌دهند، خودبه‌خود می‌فهمد که دیگر جایگاه چندانی ندارد، سپس جذب مسائل دینی خواهد شد و اهل معروف می‌شو

 نظر دهید »

خاطره ای از امام خامنه ای

04 مرداد 1396 توسط كريمي

 

پیام مادرشهیدی که آیت‌الله خامنه‌ای به امام رساندند

 

«من شاید این خاطره را بارها گفته باشم - البتّه خاطره فراوان است، صدها جا، شاید خیلی بیشتر از این - در یکی از شهرها که زمان ریاست جمهوری رفته بودم. بعد که سخنرانی کردم و برگشتم بیایم، مردم دوروبر ما اجتماع کرده بودند و اظهار محبّت میکردند، من هم میرفتم طرف ماشین که سوار بشوم، شنفتم که یک خانمی از پشت سر در وسط جمعیّت مرتّب صدا میزند و اسم بنده را می‌آورد. فهمیدم کار مهمّی دارد؛ ایستادم. گفتم بگذارید این خانم بیاید ببینم چه‌کار دارد که در این جمعیّت این‌جور داد میکشد. آمد جلو، گفت که آقا پسر من اسیر شده بود - به نظرم، حالا درست یادم نیست، شاید گفت تنها پسرم؛ احتمال میدهم گفت تنها پسرم - چند روز پیش اطّلاع پیدا کردم که در اسارتگاه شهید شده؛ به امام بگویید که - شاید مثلاً به این تعبیر، حالا جزئیّاتش یادم نمانده، البتّه یادداشت کرده‌ام، بارها هم گفته‌ام - فدای سرتان؛ و اگر باز هم پسر داشته باشم، باز هم میفرستم. این پیغامی بود که یک مادر [شهید گفت‌]. ببینید این روحیّه را! من آمدم به امام این را عرض کردم، امام گریه‌اش گرفت؛ از شنیدن این سخن و این احساس، اشک به چشم امام آمد. این روحیّه‌ها برای چه کسی بود، برای چه بود؟ جز برای خدا یک چنین چیزهایی را انسان نمیتواند مشاهده کند که مادر دو شهید بچّه‌هایش را خودش ببرد داخل قبر بگذارد و گریه نکند! یا بخواهد از دوروبری‌هایش که گریه نکنند، بگوید من بچّه‌هایم را در راه خدا داده‌ام، خوشحال هم باشد؛ اینها آن آرمان است

 نظر دهید »

شرح حدیث امام خامنه ای

04 مرداد 1396 توسط كريمي

سم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا محمد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الأرضین و لعنةالله علی أعدائهم أجمعین

عَن عَبدِاللهِ بنِ سِنان فی حدیثٍ قالْ قالَ أبوعبدالله علیه‌السلام: وَ إیّاکَ وَ خَصلَتَین (۱)
[امام صادق علیه‌السلام فرمودند:] از دو خصوصیّت و خصلت بپرهیز

الضَّجرَ وَ الکَسَل
«ضَجر»، به معنای دلتنگ شدن و ملول شدن و بی‌حوصله شدن است. انسان یک وقتی از یک وضعیّتی، از یک حادثه‌ای مثلاً -یا از وضع مزاجی خودش، یا از کاری که به عهده‌ی او هست- ملول میشود، دلتنگ میشود. میفرماید مراقب باش دچار این دلتنگی نشوی، دچار این ملالت نشوی، دچار این کم‌حوصلگی نشوی، کم‌حوصلگی؛ این ضَجر است.
«کَسَل»، عبارت است از تنبلی، تنبلی؛ یک کاری را انسان تأخیر بیندازد به‌خاطر تنبلی؛ مطالعه‌ای دارد، کاری دارد، اشتغالی دارد، دنبال‌گیری‌ای دارد، تنبلی کند و این کار را نکند. میفرماید از این دو چیز پرهیز کن.

[درباره‌ی] این مسئله‌ی ضَجر که بی‌حوصلگی است، این را ما به شما جوانها عرض کنیم که یکی از بزرگ‌ترین نِعَم الهی برای انسانی که جوان هست، حوصله است. حالا این [چیزی] که ما -امثال بنده که وارد وادی پیری شدیم و مبالغی در این وادی پیش رفتیم- خوب درک میکنیم و جوانها درست توجه ندارند به این نعمت بزرگ، یکی‌اش این است؛ نعمت حوصله، حوصله.
حوصله که بود، انسان از قوای خود استفاده میکند، از نیروهای خود استفاده میکند. فرض بفرمایید یک مطلبی را میخواهید تحقیق کنید، یک مسئله‌ی علمی را میخواهید تحقیق کنید، یک وقت آدم باحوصله هست، یک وقت بی‌حوصله هست؛ بی‌حوصله که باشد یک مقداری جلو میرود بعد رها میکند. آدم باحوصله نه، همین‌طور هِی دنبال میکند، تحقیق میکند، هِی إن قُلت می‌آورد، اشکالی به نظرش میرسد، آن اشکال را دفع میکند، باز اشکال دیگری به نظرش میرسد، باز یک راه جدیدی به نظرش میرسد. حوصله این است. انسان از نیروی ذهنش استفاده میکند.
از نیروی بدنی هم همین‌جور است. گاهی انسان به‌خاطر بی‌حوصلگی از قوای بدنی استفاده نمیکند. حوصله این‌قدر اهمّیّت دارد. این ضَجر که فرمودند، بی‌حوصلگی و ملالت، دلزدگی، اینها همه‌اش یکی است، در واقع ابعاد یک حالت است که هرکدام یک بخشی از این حالت را بیان میکند.

تنبلی هم همین‌جور [است]، تنبلی هم مثلاً [اینکه] فرض کنید صبح -حالا بعد از نماز- خواب رفته، گرفته خوابیده است؛ کار واجبی هم دارد، تنبلی میکند، بلند نمیشود. پهلوی زن و بچه‌اش نشسته است، تنبلی میکند؛ در یک جلسه‌ای نشسته است، تنبلی میکند؛ حرکت نمیکند، راه نمیرود.

یعنی این دو خصوصیّت، دو خصوصیّتی است که یک انسان را از عمل، عمل -که عمل در اسلام فوق‌العاده مورد اهمّیّت است- باز میدارد؛ از عمل صالح که عِدل ایمان است؛ شما در قرآن ملاحظه میکنید عِدل ایمان، عمل صالح است [باز میدارد]. عمل صالح هم خب کار است دیگر، عمل است، تحرّک است، فعّالیّت است؛ اگر ضَجر بود یا اگر کَسَل بود، انسان این عمل صالح را انجام نمیدهد.
بعد فرمود:

فَإنَّکَ إن ضَجِرتَ لَم تَصبِر عَلی حَقٍّ
آن نقطه‌ی اصلی را امام (سلام‌الله‌علیه) مورد توجّه قرار میدهند. ما حالا به جوانب قضیه می‌پردازیم. امام (علیه‌السلام) آن اصل مطلب را، نقطه‌ی اساسی را مورد توجّه قرار میدهند؛ میفرماید اگر «ضَجِرتَ» یعنی اگر بی‌حوصله شدی، بر حق صبر نمیکنی. یک راه حقّی است، یک کلمه‌ی حقّی است، یک مسیر حقّی است که شما آن را انتخاب کردید؛ وقتی دچار بی‌حوصلگی شدید، پایداری در آن نمی‌کنید. یک مقداری سخت میگذرد، مشکل درست میشود، بی‌حوصله میشوید، رها میکنید.
بی‌حوصلگی خاصیّتش این است که انسان بر حق که بایستی پایداری کند، پافشاری کند، بر سر حق بماند، انسان از این محروم میماند. وقتی که [انسان] دچار ضَجر و دچار همین حالت ملالت و حالت بی‌حوصلگی شد، بر حق پافشاری نمیکند.

فَإنَّکَ إن ضَجِرتَ لَم تَصبِر عَلی حَقٍّ و إن کَسِلتَ لَم تُؤَدِّ حَقّاً
وقتی دچار «کَسَل» یعنی تنبلی شدی، آن وقت حق را ادا نمی‌کنی، آن کاری را که باید انجام بدهی، حقّی را که باید ادا بکنی، آن را ادا نمیکنی به خاطر تنبلی؛ به خاطر تن‌پروری و تنبلی.
اینکه در دعاهای متعددی [آمده]: «اللّهُمَّ إنّی أعوذُ بِکَ مِنَ الکَسَلَ» [به این خاطر است]. این در چندین دعا هست، حالا یک دعا «مِنَ الکَسَلِ وَ الضَّجر»، یک دعا «مِنَ الکَسَلِ وَ الهَرَم»؛ «هَرَم» یعنی پیری، پیری در اینجا مراد پیری سنّی نیست، پیری روحی است. گاهی انسان سنّاً جوان است اما روحاً پیر است؛ گاهی عکسش هم هست، سنّاً پیر است اما روحاً جوان و بانشاط هست. این[جا] به خدای متعال انسان پناه میبرد در دعا از کَسَل؛ حالا کَسَل همراه با ضَجر یا کَسَل همراه با هَرَم.

۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی ۶۳۶
عَن عَبدِاللهِ بنِ سِنان فی حدیثٍ قالْ قالَ أبوعبدالله علیه‌السلام: وَ إِیَّاکَ وَ خَصْلَتَیْنِ الضَّجَرَ وَ الْکَسَلَ فَإِنَّکَ إِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تَصْبِرْ عَلَى حَقٍّ وَ إِنْ کَسِلْتَ لَمْ تُؤَدِّ حَقّاً.
از دو خصلت بپرهیز: کم‌حوصلگى و تنبلى؛ زیرا اگر کم‌حوصله شوى بر حق صبر نمیکنی، و اگر تنبل شوی حق را ادا نمیکنی.

 

ضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ابتدای جلسات درس خارج فقه خود، به شرح یک حدیث اخلاقی می‌پردازند. جلسات درس خارج ایشان که از سال ۱۳۶۹ تاکنون ادامه داشته، هم‌اکنون روزهای یکشنبه، دوشنبه و سه‌شنبه‌ی هر هفته در حسینیه‌ی امام خمینی (رحمه‌الله) برگزار می‌گردد.
پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR فیلم و متن شرح آیت‌الله خامنه‌ای بر حدیثی تربیتی از حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام) را درباره‌ی «تأثیر منفی تنبلی و بی‌حوصلگی بر صبوری بر موضع حق و ادای حق» منتشر می‌کند. متن بیانات معظمٌ‌له که در ابتدای جلسه‌ی درس روز سه‌شنبه ۱۳۹۵/۹/۱۶ ایراد شده است، به شرح زیر است:

سم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة والسّلام علی سیّدنا محمد و آله الطاهرین لعنةالله علی اعدائهم اجمعین

عَن جابر بن یزید الجُعفی عَن ابی جعفرٍ محمدبن‌علیٍ الباقر علیه‌السلام قال مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله (۱)

«یَحتَسِبُهُم عِندَالله» یعنی جوری این فرزندان را، این اولاد را بار بیاورد که بتواند آنها را به حساب خدا بگذارد. طبعاً فرزندی را انسان میتواند به حساب خدا بگذارد که او تربیت الهی پیدا کرده باشد؛ متدیّن باشد؛ اهل فسق و فجور و تضییع اوقات و اینها نباشد. این [فرزند] را انسان میتواند به حساب خدا بگذارد و الّا اگر یک فرزندی بود که انسان یا او را بد تربیت کرد -کمااینکه بعضیها فرزندان خودشان را بد تربیت میکنند؛ از اوّل این بچّه را اهل دنیا و اهل اشرافیگری و اهل شهوات و اینها بار می‌آورند. در محیط خانواده، پدر و مادر، مشیشان برای فرزند یک سرمشق است. اگر این سرمشق، سرمشق بدی باشد، بچّه بد بار می‌آید. فرض کنید پدر و مادر متقلّب [باشند]، دروغگو [باشند]، به همدیگر رحم نمیکنند، به همدیگر خیانت میکنند؛ اینها را هم بچّه میبیند جلوی چشمش؛ [پدر و مادر] به مسائل دینی اهمّیّت نمیدهند؛ به فرائض، به نماز، به روزه. بچّه [هم] همین‌جور بار می‌آید. این تربیت بد است- [یا] گاهی هست که انسان تربیت بد هم نمیکند بچّه را، لکن رها میکند، رها میکند؛ خیلی از ماها گرفتار این معنا هستیم؛ نه اینکه بچّه را بد تربیت کنیم، نه، اما رهایش میکنیم؛ احساس مسئولیّتی کَأنّه نسبت به او نداریم. گاهی اوقات برای درس خواندن و مشق نوشتنش صرف وقت میکنیم اما برای نماز خواندنش، برای آشنا شدنش با قرآن، با مسائل دینی، نه، هیچ انسان وقتی نمیگذارد. این رها کردن بچّه است. اینها را نمیشود انسان به حساب خدا بگذارد؛ یعنی بگوید خدایا این بچّه را من تربیت کردم برای تو، در حساب تو؛ نمیشود.

آن فرزندی را میشود انسان به حساب خدا بگذارد که او را رها نکند و تربیت خوب هم بکند. البتّه توجّه داشته باشید و توجّه دارید که تربیت فرزندان این‌جور نیست که انسان هر یک‌یک بچّه‌ها را بخواهد [که] مثل یک شاگرد معیّنی جلو [بیایند]، دعوتشان کند، بهشان حرف بزند [و] تربیتشان کند؛ نه. بعضیها میگویند که شما میگویید فرزند زیاد [داشته باشید]، خب اگر [فرزندان] زیاد شدند در خانه، تربیتشان نمیتوانیم بکنیم؛ این حرف غلط است. تربیت فرزندان، تربیت تک‌تک فرزندان نیست، تربیت محیط خانواده است. محیط خانواده که خوب بود، چه بچّه یکی باشد چه پنج تا باشد، فرقی نمیکند، خوب تربیت میشوند. به‌طور طبیعی، به‌طور غالب خوب تربیت میشوند.

پس بنابراین «یَحتَسِبُهُم عِندَالله» که در این حدیث شریف هست، معنایش این است که بچّه را جوری تربیت کند که بتواند او را پای خدا حساب کند.
حالا، اگر «مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله»، اگر [انسان] تقدیم کند اولادی را -تقدیم کند یعنی بار بیاورد، پرورش بدهد، ارائه بدهد فرزندانی را- که بتواند آنها را پای خدا حساب بکند،

حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل
این فرزندان، او را از آتش الهی، از عذاب الهی دور نگه میدارند، مانع میشوند. این یکی از این چیزهای مهم است. خدای متعال به ما میگوید که عمل صالح کنید تا پیش خدای متعال مأجور باشید، از عذاب الهی مأمون باشید؛ اما به این اکتفا نمیکند؛ میفرماید اگر چنانچه نسل بعد از خودتان را هم تربیت کردید، این هم یک حسنه‌ای است، یک عمل صالحی است که میتواند شما را حاجب از آتش باشد.

۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی ۶۳۴
عَن جابر بن یزید الجُعفی عَن ابی جعفرٍ محمدبن‌علیٍ الباقر علیه‌السلام قال مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل
هر کس فرزندانی را تربیت کند که آنها را برای خدا به حساب بیاورد، این فرزندان، به اذن خداوند، او را از عذاب آتش مانع می‌شوند.

 

 نظر دهید »

تصوير1

24 آبان 1393 توسط كريمي

 نظر دهید »

اخلاص درامربه معروف

24 آبان 1393 توسط كريمي

اخلاص در امر به معروف و نهی از منکر

اخلاص و نيّت بى شائبه، روح هر عمل خير و كار نيك است و هر چه خلوص نيّت بيشتر باشد درجه عمل بلندتر خواهد بود.

نویسنده : آیت الله صافی گلپایگانی


اخلاص و نيّت بى شائبه، روح هر عمل خير و كار نيك است و هر چه خلوص نيّت بيشتر باشد درجه عمل بلندتر خواهد بود. و چون مقصود از امر به معروف و نهى از منكر اصلاح، هدايت و اجراى حدود و حمايت از حقوق ضعفا و فقرا و تهذيب اخلاق و ترويج ملكات فاضله و پارسايى و پرهيزكارى است، بايد كسانى كه براى اصلاح و راهنمايى و تكميل جامعه اقدام مى نمايند همواره اين جهت را فراموش نكرده براى تحصيل رضاى خدا بگويند، و براى خدا بنويسند، و براى خدا دعوت كنند، و از روى كمال محبت و مهربانى و دلسوزى و عشق و علاقه، افرادى را كه در اثر طغيان آتش شهوات و يا جهل و نادانى و يا خشم و غضب و جهات ديگر، آلوده به معاصى و خطا مى شوند، راهنمايى نمايند.
اگر كسانى كه امر به معروف و نهى از منكر مى كنند از اين كار مقاصد ديگر داشته باشند مثل آن كه بخواهند آن را وسيله نيل به مقام و رتبه و جاه و مال دنيا قرار دهند، علاوه بر آنكه غالباً از اين مقاصد محروم مى شوند، زحمات ديگران را هم بى اثر مى سازند. و برعكس اگر نيتها خالص گرديد، اقدامات، با بركت و مفيد خواهد شد. كسانى كه نيتشان خير و اصلح باشد در انجام وظيفه كوتاهى نكرده با كمال قوّت و قدرت به تكليف خود رفتار و به وظيفه خود عمل مى كنند. چنانچه از حضرت اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ روايت شده است كه فرمود:
«مَنْ اَحَدَّ سِنانَ الْغَضَبِ للهِِ قَوِىَ عَلى قَتْلِ اَشِدّاءِ الْباطِلِ».(1)
يعنى: «كسى كه سنان خشم را براى خدا تيز نمود، قوى مى گردد بر كشتن كسانى كه شدّت در پيروى از باطل دارند».
دين اسلام در خصوص پاكى نيت و اخلاق در اعمال صالحه و كارهاى نيك، سفارش بسيار نموده و مهمترين ملاك خوبى عمل را خلوص نيت شمرده است، چنانچه از پيغمبر اكرم ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ نقل شده كه فرمود:
«اِنَّمَا الأعْمالُ بِالنّيات».(2)
در قرآن مجيد در آيات بسيار، مردم را دعوت مى كند كه در قيامها و نهضتها و در اتفاقات و عبادات و در همه اقوال و افعال فقط رضاى خدا را بخواهند. در سوره انعام مى فرمايد:
«قُلْ اِنَّ صَلوتى وَنُسُكى وَمَحْياىَ وَمَماتى للهِِ رَبِّ الْعالَمينَ».(3)
يعنى: «بگو بدرستى كه نماز من و قربانى من و زندگى و مرگم براى خدايى است كه پروردگار عالميان است».
و در مقابل، با ريا و رياكاران و كسانى كه اعمال صالحه و دين و ايمان را وسيله رسيدن به مقامات و مناصب دنيوى و مال و جاه قرار مى دهند، بشدّت مبارزه كرده است حتّى آن را در حدّ شرك به خدا قرار داده اند. پس كسى كه مى خواهد در امر به معروف و نهى از منكر موفق شود بايد صدق نيت و اخلاص را عامل مؤثر حصول مقصود بداند و آن را وسيله اعمال غرضها شخصى و خداى نخواسته اهانت به بندگان خدا قرار ندهد و بداند كه خداوند از راز دل او هم آگاه است:
«يَعْلَمُ خائِنَةَ الاْعْيُنِ وَما تُخْفِى الصُّدُورُ»(4)

پى نوشت ها:
1- نهج البلاغه فيض الاسلام، حکمت 165، ص 1169
2- تهذيب، ج1، ص 83
3- سوره انعام، آيه 162
4- سوره غافر، آيه 19

منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله صافی گلپایگانی

 1 نظر
  • 1
  • 2
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

امربه معروف ونهي از منكر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • معروف ها
  • شکر گزاری

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس